سخنی با ایرانیان مقیم آمریکا
"زمانی که پروتستانیسم به بریتانیا رسید، کاتولیکها به شدیدترین نحو به تعقیب، شکنجه و آزار پروتستانها پرداختند. اما پس از آن که شاه هنری، کلیسای انگلستان را ملی کرد، پروتستانها، قدرت سیاسی و مذهبی را در بریتانیا به دست آوردند و به تدریج اکثریت مردم انگلستان به مذهب پروتستان گرویدند. انتقام و خوانخواهی بیرحمانه ای به راه افتاد و این بار کاتولیکها تحت شکنجه و آزاری وحشتناک قرار گرفتند، تا این که سرانجام برای رهایی از آن مصايب، به "سرزمین جدید" مهاجرت کردند. آنها مصمم بودند که عقیده و مسلک خود را حفظ کنند و از فشار و محرومیت و تعقیب و تفتیش به خاطر عقیده و مذهب در امان باشند. با این هدف، آنها پیمانی در میان خود بستند و تصمیم گرفتند که در سرزمین جدید، هیچ کس به خاطر مذهب یا عقاید سیاسی خود مورد بازخواست قرار نگیرد؛ در واقع آنها به این نتیجه رسیدند که برای محافظت و تامین امنیت خود و هم کیشان خود، بهتر است همه عقاید و مذاهب را گرامی بدارند. این، عمل به اندرز عیسی مسیح بود که گفته بود: در مقابل شر ایستادگی نکن، بلکه با نیکی بر آن غلبه کن."
از سی سال پیش تا به امروز، ده ها و بلکه صدها هزار ایرانی به اجبار یا الزام مجبور به ترک سرزمین مادری خود شده اند و اغلب آنها در صورت بازگشت، با تهدید زندان، شکنجه و مرگ مواجه اند. از آنجا که مسائل سیاسی، مهمترین علت مهاجرت ایرانیان است، اختلاف نظر و بحث و جدل سیاسی در میان ایرانیان خارج از کشور وجود دارد و با گذشت زمان و افزایش تعداد این مهاجران، به جای آن که بحثها و اختلاف نظرها کاهش یابند، شدید تر هم میشوند. اکنون در خارج از ایران و به خصوص در آمریکا، گروه ها و شخصیتهایی زندگی میکنند، که تا چند سال پیش دشمن یکدیگر بوده اند و هنوز هم مرزبندی خود را پنهان نمیکنند. اما آیا صف بندی و جبهه گیری، میتواند ریشه مشکلات آنان را بخشکاند؟ به عنوان مثال اگر یک سلطنت طلب، تغییر عقیده دهد و جمهوری خواه شود، آیا میتواند به کشور باز گردد؟ یا اگر یک اصلاح طلب در آمریکا تغییر عقیده دهد و سلطنت طلب شود، میتواند با امنیت خاطر به خانه اش برگردد؟ چه مشکلی در ایران وجود دارد که مهاجران نمیتوانند در امنیت و با حفظ عقاید خود، به بستگان و به زادگاه خود سری بزنند؟
به راستی که امروز آن چه در ایران میگذرد، نزاع بر سر اسلامیسم و سکولاریسم، یا منازعه بین سلطنت طلبی و جمهوری خواهی نیست. در ایران دو عقیده یا ایدئولوژی مشخص با هم در تضاد نیستند بلکه در یک طرف انسانیت با تمام تعارضات، اختلافات و تنوعات خود ایستاده و در طرف دیگر، بربریتی آخرالزمانی صف آرایی کرده است که میرود تا به مرگبار ترین سلاح ها دست یابد. امروز دیگر، بحث بر سر صحت یا عدم صحت انتخابات ریاست جمهوری نیست. بلکه با سرکوبهای خونین و کشتار و آدم ربایی و تجاوزاتی که صورت گرفته اند، اکنون طیفی متنوع از مخالفان، با عقاید و مرام های گوناگون در برابر حاکمیت، متحد شده اند. اما این اتحاد، لزوما یک وحدت عقیدتی نیست. بلکه اتحادی است که بر سر بدیهی ترین اصول انسانی شکل گرفته است. به همین دلیل وجود تنوع و تفاوت در میان مخالفان، نه تنها ضعف نیست، بلکه بهترین نماد برای فهم ماهیت ضد انسانی دولت کودتا است. چرا که اکنون از مجموعه ویژگیهای معرف دولت، فقط اسلحه و زندان، برایش باقی مانده است. و در سوی مقابل، همه ما، با تمام هویت ها، عقاید، مذاهب و ایدئولوژی های رنگانگ مان، با تمام وجود در برابرش مقاومت میکنیم. چرا که همشکل و هم عقیده کردن همه مردم، همان خواسته غیر الهی و ضد بشری است که دولت کودتا برای رسیدن به آن، ترانه ها، سهراب ها و نداها را طعمه خشونت حیوانی خود کرده است. شاید این جنایت ها و مصائب غیر قابل تصور، هشدار باشی بود تا ما امروز به این باور برسیم که نمیتوان هیچ عقیده یا تفکری را غلط نامید، بلکه تفتیش، آزار و اذیت انسانها به خاطر عقیده شان مذموم و محکوم است. به همین دلیل خود را با هر کس که حقوق انکار ناپذیر بشر را به رسمیت بشناسد، هم پیمان و همراه میدانیم و معتقدیم که هیچ عقیده یا ایسم سیاسی، آن قدر مطلق و مقدس نیست که بتوان به خاطر آن، بر کشتار و استثمار انسانهای بیدفاع چشم پوشید. اما امروز عده ای اوباش و غارتگر، بر سرنوشت ما مسلط شده اند که نه تنها فکر کردن را جرم میدانند، بلکه به کل منکر انسانیت و موجودیت ما هستند. جنایتکارانی که با سوء استفاده از بیت المال و به دام انداختن افراد نیازمند یا محروم و بیماران جنسی و آسیب دیدگان اجتماعی، سازمانها و محافل مخفی و گشتهایی مخوف برای آزار و اذیت دختران و پسران ایرانی ایجاد کرده اند و با مدرن ترین امکانات، تحجر و خرافه پرستی را تبلیغ میکنند.
امروز ثروت و امکاناتی که از ما و شما دریغ شده، در ونزوئلا، عراق، لبنان و غزه هزینه میشود، آن هم در حالی که مردم ما روز به روز فقیر تر میشوند. باید با کامی تلخ، بگوییم که امروز دیگر کار به جایی رسیده است که دغدغه بسیاری از هموطنان شما در ایران، رنگ یا عنوان حکومت و علامت روی پرچم نیست و چنان اسیر محرومیت اند که هر کس ( دولت کودتا ) لقمه نانی برایشان پرت کند،( سهام عدالت و گدا پروری )او را به خدایی میپرستند. هر چند این مسائل در جای خود بسیار مهم هستند، اما برای این که گوش شنوایی برای شنیدن این مباحث پیدا کنیم، اول باید حداقلی از امنیت و رفاه برقرار شود، حال آن که این دولت، با استفاده از ثروت مردم، دست به ایجاد ناامنی و قتل و کشتار میزند و عمدا اقتصاد ملی را روز به روز ضعیف تر میکند. با کمال تاسف، تضاد و تفرقه ما تنها باعث پروار تر شدن این دولت و پاسدارانش شده است و ما در بحبوحه بحث و جدل سیاسی، دشمن مشترک خود را فراموش کرده ایم. اما ما میتوانیم عقاید و سلایق و همه تفاوتهای خود را محفوظ بداریم و یک بار هم که شده، روش خود را اندکی تغییر دهیم! امروز فرصتی تاریخی در اختیار داریم که یک بار برای همیشه، چارچوبی برای طرح افکار و عقاید خود ایجاد کنیم و با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم و برای همیشه از تفرقه و انزوا خلاص شویم. همان انزوایی که اینک ما را دچار وحشیانه ترین و خونین ترین دیکتاتوری عصر حاضر کرده است.
هم میهنان! امروز کسی که دستش به خون مردم بیدفاع ایران آلوده است، با سرقت اموال ملت و با هیئتی هشتاد نفری عازم نیویورک است تا با ادعای نمایندگی خواهران و برادران شما، مشتی اراجیف تحویل جهان بدهد و با حیثیت ملت بزرگ ایران بازی کند و ما را در نظر جهانیان بیش از پیش تحقیر کند. چرا وضع ملت ایران به جایی رسیده که در هر فرودگاهی باید از بازداشت و انگشت نگاری و بازجویی بر خود بلرزد؟ آیا از خود پرسیده ایم که چرا تمامی کشته شدگان حوادث اخیر از نسل جوان و تحصیل کرده کشور بوده اند؟ آیا باید ادعای دولت کودتا را باور کنیم که فقط اقشار پردرآمد به نتیجه انتخابات معترض اند؟ آیا به جاست که کسی که همه رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی را، وحشیانه سرکوب کرده است، با آرامش خاطر در دو قدمی شما، با رسانه های آزاد مصاحبه کند و ایران در بند شما را آزاد ترین کشور جهان بنامد؟
هم میهنان! امروز کشور شما به یک زندان بزرگ، به یک کوره آدم سوزی بزرگ تبدیل شده است و در عین حال از همین کشور اشغال شده، هولوکاست را انکار میکنند و از سرخ پوستان میخواهند که سفید پوستان را از آمریکا اخراج کنند. ما امروز اسیر آدم ربایان، متجاوزان به عنف و آدمکشانی هستیم که از هر فاجعه طبیعی و بلای آسمانی مهلک تراند؛ کشور گل و بلبل شما، امروز غرق خون جوانان معصوم شده است. آیا به جاست که قحطی زدگان و قربانیان فجایع ضد بشری، را مجبور کنیم که قبل از دریافت کمک های انسان دوستانه، عقیده و مرام سیاسی خود را شرح دهند؟ ما به کمک انسان دوستانه شما نیازمندیم؛ همه ما، روشنفکر، سکولار، مجاهد، سلطنت طلب، حتی روحانیونی که به خاطر دفاع از انسانیت، در حبس یا محدودیت به سر میبرند ... همه ما به کمک همه شما نیاز داریم؛ به تمام کمک شما نیاز داریم. در محوطه اطراف سازمان ملل، در داخل سازمان ملل (جایگاه تماشاچیان)، در محل میهمانی شام رئیس دولت کودتا با به اصطلاح ایرانیان مقیم آمریکا، و در هتلی که با پول خون جوانان ایرانی اجاره شده است. در هر جای دیگری که شما توانایی حضور در آن را دارید و میتوانید دوست یا همسایه یا هر شهروند انساندوست آمریکایی را با خود به همراه بیاورید و به احترام خون انسانهای بیگناهی که به خاطر ابراز عقیده شان کشته شدند، لحظه ای از وقت خود هزینه کنید. ای فرزندان اهورا! نگذارید که اهریمن، یک شب خواب راحت داشته باشد.
ما در یک قدمی ایرانی هستیم که با آغوشی باز، میهن همه ما باشد
همراهی مان کنید
0 comments:
Post a Comment